به دلم افتاده است که به یاد من نشستهای امشب… پلک هایت سنگین خوابند، اما هنوز آنها را بر روی هم نگذاشتهای… به دلم افتاده است که دلت هوای مرا کرده و در میان خاطرهامان به دنبال من میگردد امشب… امشب و هر شب یک دل سیر از بغضت خالی میشوم… عکست را آغوش میگیرم، وای که چقدر جایت خالی است در کنارم… دست خودم نیست اگر دستم از تو مینویسد… اگر دلتنگم و چشمانم هر شب از یاد تو خیسند… دوستت دارم”…
تو روشنی هستی ، تو تاریکی هستی تو به رنگ خون من هستی تو دردی و درمانی تو تنها چیزی هستی که میخوام نوازشش کنم هیچ وقت فکر نمیکردم این عشق اینقدر برام مهم باشه تو خود ترس هستی ولی برام اهمیت نداره چون هیچ وقت اینقد روی اوج نبوده ام دنبالم بیا توی تاریکی بزار تو رو ببرم فراتر از ماه و ستاره ها دنیایی که بهش جون بخشیدی رو میتونی ببینی؟ منتظر چی هستی؟ هرطوری که میخوای منو دوستم داشته باش هرطور که میخوای منو نوازشم کن منتظر چی هستی؟ظاهر میشی و ناپدید میشی تو
درباره این سایت