به دلم افتاده است که به یاد من نشستهای امشب… پلک هایت سنگین خوابند، اما هنوز آنها را بر روی هم نگذاشتهای… به دلم افتاده است که دلت هوای مرا کرده و در میان خاطرهامان به دنبال من میگردد امشب… امشب و هر شب یک دل سیر از بغضت خالی میشوم… عکست را آغوش میگیرم، وای که چقدر جایت خالی است در کنارم… دست خودم نیست اگر دستم از تو مینویسد… اگر دلتنگم و چشمانم هر شب از یاد تو خیسند… دوستت دارم”…
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت